آوای تنهـایی من

زندگی شعله شمعی است در بزم وجود، که به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است...

آوای تنهـایی من

زندگی شعله شمعی است در بزم وجود، که به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است...

کاش

ملامتت نمی کنم

که مرا باور نکردی

هر چند به ناگاه امروز شد .

رد تنهائیم بر دیوار

نقش ترا جاودان کرده

و عجیب نیست که من دردم را

تنها به درختان می گویم.

لاک تنهائیم را

گذر آدمها سخت کرده

و من بناچار

بغضهایم را در لابلای ترکهای دیوار

- با وسواسی کودکانه -

می نهانم.

همبستری با خیالت

هر شب خطی نو می زاید

و من این نوزادان غم زاده را

با دردی جانکاه بر دفتری کهنه می خوابانم .

آه ! که شیون های گاه و بی گاهشان

در پس خط چین تحمل من

قیامتی به پا کرده ابدی .

کاش کسی به من می گفت

این عقوبت کدامین نکرده گناه است ؟!؟

کاش ...

کسی ...

به من ...

می گفت ...

کاش . 
 

دعایم کن

برایت از طلا تختی
مسیری رو به خوشبختی


برایت عمر نوحی را
وقاری همچو کوهی را


برایت صبر ایوبی
حیاتی مملو از خوبی


برایت شاد بودن را
فقط ازاد بودن را

صداقت را رفاقت را
محبت را شرافت را


دعاکردم

 دعایم کن

دوخط موازی

سرکلاس دو خط سیاه موازی روی تخته کشید!!  
 
خط اولی به دومی گفت ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم ..!!  
 
دومی قلبش تپید و لرزان گفت : بهترین زندگی!!!  
 
در همان زمان معلم بلند فریاد زد : " دو خط موازی هیچگاه به هم نمی رسند"  
 و بچه ها هم تکرار کردند: .... 
 
دو خط موازی هیچگاه به هم نمی رسند مگر آنکه یکی از آن دو برای رسیدن به دیگری خود را بشکند !!!  
 
 
 
 

عشق

باید آهسته نوشت ، با دل خسته نوشت

با لب بسته نوشت ، گرم و پر رنگ نوشت

روی هر سنگ نوشت ، تا بخوانند همه
که اگر عشق نباشد دل نیست