و این گونه است قصه دلداگی:
دلداگی برزخی میون عشق و تنهاییه.اصلا یه جورایی دلداگی با دلتنگی عجین شدست.
اگه به کسی دلبسته شدی باید تنهاییشو به جون بخری.
حالا
. در روزگاری که عاشقی نقطه ی آغاز دلواپسیست
. در روزگاری که غربت و تنهایی آخر دلداگیست
. در روزگاری که همپای غم ها سوختن بهای عاشقیست
آیا جایز است تا باز بگوییم زندگی در عاشقیست؟؟؟