آوای تنهـایی من

زندگی شعله شمعی است در بزم وجود، که به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است...

آوای تنهـایی من

زندگی شعله شمعی است در بزم وجود، که به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است...

ماهیگیر



ماهیگیر رفته است

به سفری دور

بی قایق

بی تور...

پری کوچک دریایی

نی لبکش را به ساحل می اندازد

و به خواب می رود

بی هیچ بوسه ای...

تمام شب

آوازی غمگین می خوانَد دریا

تمام شب

رازی

دهان به دهان می گردد

بین گوش ماهی ها...

 

 

 

زندگی

آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه برآنم که از تو بگریزم...  
 

ماه




امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی
کاهش جان تومن دارم و من میدانم
که تو از دوری خورشید چه ها می بینی
  
 

قطار

یک ایستگاه دلتنگی
و به اندازه ی یک چمدان کوچک - دل کندن -
رفتن
همیشه - جا می ماند -
سوت قطار
شروع بن بست
بن بست ادامه دارد ...
قطار قطار فاصله
و خیالی که از تو
پر وُ خالی ...
ریل ها خود کشی می کنند !
ای کاش
دهقان فداکارِ
این قطار باشی ...