به حقیقت گفتم
گل مهتابم را
که زمین از ما نیست‘
آسمان مسموم است
عشق را از دل من
مال خود باید کرد
تا که فردا روزی
یکنفر مست نیاید
و بگوید که هوا ابری بود
و ندیدند یک را...
فکرشان کوته بود
یا که از گرمی عشق
کلبه ای بهر زمستان هوس ساخته اند
* و تو ای ماه نتابی امشب
که هم امشب ‘ شب کابوس من است
و من از دست زمین ‘ ابر شدم
ماه را در شب مهتاب خودم پوشیدم
سلام یگانه
لطفا حتما به من بگو این شعر از کیه؟...
بی نظیره...
منتظرم...و تشکر.