آوای تنهـایی من

زندگی شعله شمعی است در بزم وجود، که به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است...

آوای تنهـایی من

زندگی شعله شمعی است در بزم وجود، که به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است...

دوروئی

ابر سیاه دل من جرات باریدن نداشت

بس که دلش گرفته بود خیال همنفس نداشت

یه آسمون بااون همه وسعت پاک واطهرش

قلب بزرگ آسمون برای اون جایی نداشت

اون ستاره که اون بالاست فکروخیالش باماهاست

از آسمون ازاون کویر پرزعشق

خبرنداشت نداشت نداشت

میترسم ازعشق غریب

میترسم ازعشق وفریب

میترسم ازدورنگیها...

غیرازغریب آشنا***********  
 
 
 
 
 
 
 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد